تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و هشتاد و پنجم
زمان ارسال : ۱۷۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
در سکوت وارد خانه میشود. شال و مانتویش را همان دم در از تن میکند و خودش را روی مبل آوار میکند. بلافاصله صدای گوشی بلند میشود. ان را از کیفش بیرون میکشد. مصرعی از یک شعر در صفحهی چت تلگرامشان فرستاده است:
- روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید...
تنش به یکباره گر میگیرد. او را نبوسیده دنیایش را زیر و رو کرده بود. وای به روزی که بخواهد دست به ساختن خاطرات مشترک بزند. هم
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
حتما هست.🌺
۶ ماه پیشدلنیا
10قلمت پایدار😘
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید.
۶ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 10ای جانم آوای طفلکی حق داره 😔حقش نیست اینطوری ازعشقش بترسه..
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰🥰
۶ ماه پیشیانا
20درود بر بانو اصغری🧚 ♀️ دیگه ازاین به بعد بقیه عشقولانه صدرا وآوا به قلم توانمند شما بستگی داره امیر حسین چیکار میکنه؟
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید جان دل.🌺
۶ ماه پیشZahra.s
00وای جای حساسش بود عالی بود
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😊😊😊🌺
۶ ماه پیش
سپیده
00دلم برای آوا میسوزه ،ولی واقعیت جامعه همینه همیشه به زنهای بیوه توهین میشه ومردها به اونها به چشم ابزار قابل دسترس توجه دارن حالا ببینیم آقا صدرا مرد میدان هست ؟؟؟؟